اینروزها چهرهی شهر مزارشریف عوض شده است. چهرهی که سالهاست
پیام آور صلح، دوستی و صمیمیت است. روزگذشته چهار سمت شهر را یک دور زدم و کماکان
به چهره عوض شدهای شهر خیره شدم. در گوشه و کنار جادههای عمومی با انبوهی از
جوانان، کهنسالان و کودکانی مواجه شدم که نسبت به گذشتهها متفاوتتر و با وضعیت
نگران کنندهتری به نظر میرسیدند.
در سمت شرق شهر،
در میان جاده احمدشاه مسعود شهید، گروه گروه از جوانانی را دیدم که همه یکجا نشستهاند
و با چهرههای زرد و خاکآلود و موهای ژولیده به اطراف خود نگاه میکنند. کمی پیش
رفتم-متوجه شدم آنان معتادین مواد مخدر هستند و برای استفاده از هیروئین و انواع
مواد مخدر در کنارههای این جاده و در میان گلدانها که برای زیبایی شهر ساخته
شده است، جا گرفتهاند و با وضعیت نامناسبی بهسر میبرند.
این معتادین درست
در مقابل مکتب لیسه سلطان غیاثالدین در سمت شرق روضه مبارک جا گرفتهاند و این
زشتترین تصویریست از شهر مزارشریف. این جاده یکی از جادههای عمومی شهر است که
تمامی مهمانان داخلی و خارجی با گذشتن از همین جاده وارد شهر میشوند و یکی از
جادههای مزدحم و معروف شهر بهشمار میرود. تجمع معتادین مواد مخدر در میان این
جاده، چندین نگرانی جدی را بهدنبال دارد.
یکی اینکه دانشآموزان
مکتب سلطان غیاثالدین همه روزه با دیدن معتادین موادمخدر با یک تصویر زشت و زننده
مواجه میشوند و از نظر روحی و روانی آسیب میبینند. دیگر اینکه در چند قدمی این
جاده لیسه افغان-ترک شهر مزارشریف، دانشگاه مرکزی بلخ، چندین آموزشگاه و یک
دانشگاه خصوصی وجود دارد که روزانه صدها جوان(پسر و دختر) دانشگاهی و کودکان دانشآموز
از همین مسیر میگذرند، بناءً موجودیت این معتادین در این مسیر، در ذهن آنان حرف و
حدیثهای ناخوشآیندی را تداعی میکند و آسیبهای روحی و روانی شامل حال آنان میشود.
با دیدن این
وضعیت، ذهنم نگران و پراکنده شد؛ چند دقیقه در اینجا ایستادم و برای آنانی که
زندگی و صحت را بهباد دادهاند و بهسوی مرگِ تدریخی گام میگذارند، آهِ بلندی سردادم. به مزارشریف، شهر صفا و صمیمیت، شهر صلح و
دوستی، شهر همدلی و وحدت اندیشیدم. شهری که امروزه زبان زد عام خاص است و از شهرت
منطقهای و جهانی برخوردار است. زیبایی و آبادانیاش قابل توصیف و تعریف و حکومت داری
در این شهر نیز مورد پذیرش و حمایت مردم. اما نابسامانیهای اخیر در این شهر مارا
به فکر فرو میبرد به این همه بدبختی که روز به روز درحال گستردهتر شدن است. گاهی
به حال و هوای رهبرانی سیاسی و جهادی مان نگاه میکنم به شعارها و حرفهای میانتهی
و پوچ آنان میاندیشم. نمیدانم در کدامین لایهها باید علاج این همه درد و بدبختی
را جستوجو کرد. درد اعتیاد جوانان به مواد مخدر، دردیست جانکاه و نگران کننده.
با گذشت هر روز معتادین مواد مخدر افزایش میآبد و به چهار سمت شهر پراکنده و بیسرنوشت
سرازیر میشوند. وجود معتادین مواد مخدر تنها در سمت شرق روضه شریف خلاصه نمیشود،
این یکی از دهها نقطهییست در اطراف شهر که معتادین مواد مخدر برای خودشان
انتخاب کرده و فضای شهر را آلوده ساختهاند.
در یک سال پسین،
بیکاری و افزایش روز افزون معتادین مواد مخدر چهره پاک و تابناک این شهر را آلوده
کرده است و این خود نمایانگر یک تصویر نگران کننده بر آینده این شهر است. نظر به
گزارشهای موجود تعداد معتادین به مواد مخدر از مرز یک صد هزار تن در این شهر
گذشته است و این رقم روز به روز در حال افزایش است. بیشتر استفاده کنندگان مواد
مخدر در شهر مزارشریف(ولایت بلخ) جوانان و کودکان زیر سن هستند که آینده سیاه و
تاریک را برای خود و برای شهر و کشور رقم خواهند زد. مسوولان محلی و مسوولان ذیربط
در این بخش، نیز توجه قابل ملاحظهای انجام نمیدهند. این تصویر رفته رفته در ذهنها
تداعی میگردد. تصویری که نه شایسته این شهر است و نه هم شایسته شهروندان و
مسوولان این شهر.
ضرور است که
مسوولان محلی و مسوولان ادارات ذیربط از دفاتر شان سر بیرون کنند و به جادههای
عمومی شهر قدم زنند، تا مشکلات و نگرانیهای موجود در شهر را از عینک خود نگاه
کنند.
نویسنده: ذبیح الله عسکرزاده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر